ریشهشناسی واژهٔ دین[ویرایش]
واژهٔ دین فارسی ریشهٔ ایرانی دارد و در فارسی میانه هم دین (با یای مجهول) بوده است.*[۵] در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر واژهٔ «دئنا» آمده دین در گاتهابه معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان بکار رفتهاست و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانه ٔ باطن انسان است[۶] واژهای دین از واژهاوستایی دَئِنا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. دراوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شدهاست. در زبان اوستایی و نیزپارسی میانه به همکردها (ترکیبها)یی گوناگونی از این واژه بر میخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا) و جز اینها.
البته نظریه دیگری نیز میگوید که از واژه دئنا گرفته شدهاست که به معنای وجدان است.عبدالحسین زرینکوب در کتاب قلمروی وجدان در مورد دین بحثی میکند که دین در اصل همان وجدان انسانها است.
دین مجموعه¬ای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهان بینی¬هایی است که با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزشهای روحانی و گاه به ارزشهای معنوی ارتباط می¬دهد. بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستی شناسی بپردازند. آنها مایلند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایده¬هایشان را درباره¬ی ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.
گاهی اوقات واژه¬ی دین با ایمان یا نظام اعتقادی اشتباه گرفته می¬شود، اما دین با باور شخصی که جنبه¬ی عمومی دارد متفاوت است. اکثر ادیان رفتارهایی همچون مراحل سلوک روحانی، تعریفی که پیروان یا اعضای همان دین از آن دارند، مجامع عمومی، نشستهای منظم [مذهبی] یا خدماتی که به منظور حل مشکلات یا عبادات [انجام می¬شود] مکانهای مورد احترام (چه طبیعی باشد یا بنا شده) و یا کتابهای مقدس سازماندهی می¬شوند. اعمال [مذهبی] یک دین همچنین ممکن است شامل آیین¬ها، مراسم یادبود از نعمتهای یک خدا یا خدایان، قربانیها، جشنها، ضیافتها، بیخودی، تشرّف، مراسم تدفین، خدمات ازدواج و نکاح، مراقبه، موزیک، هنر، رقص، خدمات عمومی یا دیگر جنبه¬های فرهنگی انسان شود.
توسعه¬ی دین فراخور فرهنگهای مختلف اشکال مختلفی به خود گرفتهاست. برخی ادیان تأکید را بر باورها قرار داده¬اند در حالیکه ادیان دیگر بر اعمال تکیه دارند. برخی ادیان روی تجربیات دیداری، ایمان فردی تمرکز دارند در حالیکه دیگر ادیان فعالیتهای جمعی دینی را ارزشمندتر می¬دانند. برخی ادیان ادعا می¬کنند که جهانی هستند، باید به قانونها و جهان¬بینی¬شان اعتقاد داشته باشند، در حالیکه ادیان دیگر فقط بوسیله¬ی یک گروه کاملاً مشخص یا محدود فعالیتهای خود را انجام می¬دهند. در بسیاری از جاها دین با سازمانهای عمومی همچون آموزش و پرورش، بیمارستانها، خانواده، حکومت و سلسله مراتب سیاسی آمیخته شدهاست. انسان¬شناسانی مثل جان مونوگان و پیتر جاست اظهار می¬کنند: «واضح به نظر می¬رسد یکی از کمکهایی که دین به ما می¬کند تا انجام دهیم درگیر شدن با مشکلات زندگی انسانی است، مشکلاتی که مهم، پایدار و غیرقابل تحملند. یک روش مهمی که باورهای دینی برای انجام این کارها به ما کمک می¬کنند فراهم آوردن یک دسته از ایده¬ها درباره¬ی چگونگی و چرایی این جهان است که با کنار هم قرار دادن آنها به انسانها اجازه می¬دهد که خود را با نگرانیهایشان سازگار کنند و با بد اقبالی¬هایشان روبرو شوند.
برخی مطالعات آکادمیک که این موضوع را مورد مطالعه قرار داده¬اند دین را به سه بخش تقسیم کرده¬اند: ادیان جهانی، یک اصطلاحی است که به فرهنگهای سرتاسری، باورهای ملی اشاره می¬کند: ادیان بومی، که به گروههای دینی فرهنگی خاص اشاره می¬کند و جنبشهای مذهبی جدید که به باورهای تازه توسعه یافته اشاره می¬کند. یک نظریه¬ی پیشرفته¬ی آکادمیک دین، ساختارگرایی اجتماعی، می¬گوید که دین یک مفهوم جدیدی است که همه¬ی اعمال معنوی و عبادی پیروانش را یک مدلی شبیه به دین ابراهیم می¬داند که همانند یک سیستم منظمی به تفسیر واقعیت و دفاع از وجود انسانی کمک می¬کند، بنابراین دین، بعنوان یک مفهوم، برای فرهنگهای غیرغربی که بر پایه¬ی چنین سیستمی بنا نهاده نشده¬اند، یا برای سیستمهایی که ساختار ساده¬تری دارند به صورت نامناسب بکار برده شدهاست.
دین ( از واژۀ فرانسوی religion به معنای“ جامعه دینی” و واژۀ لاتین religionem (اسم religio) به معنای “احترام به چیزی مقدس، احترام به الهه ها”، “تعهد، رابطه بین بشر و الهه ها”) ریشه در واژۀ لاتین religio دارد، ریشههای اصلی آن نامشخص هستند. یک احتمال، ریشه یابی از واژۀ مشابه le-ligare است، یعنی تفسیر منسوب به سیسرو که Lego "خواندن"، یعنی re (دوباره) و lego در مفهوم "انتخاب کردن"، "دوباره مرور کردن" یا "با احتیاط اندیشیدن" را بهم مرتبط میسازد. پژوهشگران معاصر مانند تام هارپور و جوزف کامپ بل ریشه یابی ازLigare "پیوند داشتن، رابطه داشتن" را احتمالاً از واژۀ پیشوندی re-ligare،یعنی re ( دوباره) و ligare " رابطه داشتن" میسر میسازند که سِنت آئوگوستین آن را حائز اهمیت ساخت، که البته پس از تفسیر لاکتانتیوس قرار گرفت. کاربرد قرون وسطایی جایگزین مسلک یا طریقه در تعیین جوامع متحد مانند فرقههای رهبانی میشود: "در مورد 'آیین' جمع آوری پشمهای طلائی گوسفند نر آسمانی توسط شوالیه در دین آویس میشنویم".
زبان شناس ماکس مولر معتقد است ریشۀ واژه انگلیسی "religion" ، واژۀ لاتین religio ، در ابتدا تنها در معنای " احترام به خدا و الهه، اندیشۀ محتاطانه دربارۀ موضوعات الهی، تقوا"( که بعدها سیسرو آن را ریشه یابی کرد که دلالت بر "پشتکار" داشت ) به کار میرفت. ماکس مولر اکثر فرهنگهای دنیا از جمله مصر، ایران، و هندوستان را در این برهۀ تاریخی دارای ساختار قدرتی مشابه توصیف کرد. آنچه که امروزه دین باستانی نام دارد، "شرع" میباشد.
اکثر زبانها دارای واژگانی هستند که می توان آنها را "دین" ترجمه کرد، ولی ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشند، و بعضی زبانها هیچ واژهای برای دین ندارند. مثلاً، واژۀ سانسکریت dharma، را گاهی "دین" ترجمه کردند که به معنای شرع است. در جنوب آسیای باستان، مطالعۀ شرع شامل مفاهیمی مانند ریاضت کشیدن برای رسیدن به تقوا و انجام آداب و رسوم تشریفاتی و عملی بود. در ژاپن قرون وسطایی، رابطۀ مشابهی بین "قانون امپراتوری" و قانون جهانی یا "قانون بودایی" وجود داشتهاست، ولی این قوانین بعدها به منابع مستقلی از قدرت تبدیل گشتند.
در زبان عبری، معادل دقیقی برای "religion" وجود ندارد، و یهودیت بین هویتهای دینی، ملی، نژادی، یا قومی تمایزی قائل نمیشود. یکی از مفاهیم اصلی آن، "halakha" است که گاهی "شرع" ترجمه میشود، که راهنمای انجام تکلیف دینی و اعتقاد و اکثر جنبههای زندگی روزمره میباشد. استفاده از اصطلاحات دیگر مانند اطاعت از خدا یا اسلام نیز بر مبنای تاریخچهها و واژگان خاصی میباشد.
خاستگاهها[ویرایش]
نظریههای زیادی در مورد خاستگاههای دین وجود دارد. گِرِگ ام. اپستاین ، کشیش رشتۀ انسانیت در دانشگاه هاروارد، اظهار میدارد که "لزوماً اکثر ادیان بزرگ دنیا مبتنی بر این اصل هستند که موجودات و نیروهای الهی میتوانند نشانۀ عدالت در ماوراء الطبیعه باشند که در طبیعت قابل رؤیت نیستند. به عقیدۀ انسان شناسان جان موناگان و پیتر جاست ،
به نظر میرسد اکثر ادیان دنیا به منزلۀ نهضتهای تجدید حیات ظهور کردهاند، همانطور که بینش پیامبر صاحب کرامت، تصورات افراد را تحریک میکند؛ افرادیکه به دنبال پاسخ جامع تری برای مشکلات خود هستند بیش از آنکه احساس کننداعتقادات روزانه این مشکلات را بوجود آوردهاند. افراد صاحب کرامت در اکثر زمانها و مناطق دنیا ظهور یافتهاند. به نظر میرسد کلید دستیابی به موفقیت بلند مدت - و اکثر نهضتها با تأثیری تقریباً بلند مدت همراه هستند- ارتباط نسبی با پیامبرانی دارند که با ترتیب حیرت انگیز ظهور میکنند، ولی بیشتر با افزایش گروهی از حامیانی مرتبط است که میتوانند نهضتی را رسمیت بخشند.
اساطیرخاستگاهادیان مختلف[ویرایش]
برای آشنایی با دین باید ابتدا با مفهوم اسطوره آشنا شد زیرا چنانچه که می دانیم بسیاری از داستان هایی که در دین عنوان می شوند مثل ؛ آفرینش اولین انسان ، مرگ و ... ریشه در تاریخ و اساطیر یک قوم دارند.
اسطوره کلمه ای معرب است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنای"جستجو,آگاهی و داستان" گرفته شده است. برای بیان مفهوم اسطوره , در زبان های اروپایی از واژه "myth" به معنای افسانه و قصد و شرح و خبر استفاده شده است.اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مربوط به فراسوی جهان مادی و ملموس دانست؛ که معمولا اصل آن معلوم نیست. در اسطوره وقایع دوران اولیه آفرینش نقل میشود. به عبارت دیگر سخن از آنست که چگونه هر چیزی پدید می آید و به هستی خود ادامه میدهد؟ این دقیقا یک سوال فلسفی است اما اسطوره ها و افسانه ها به این سوال از طریق تخیلات پاسخ میدهند نه از روی منطق. شخصیت های اسطوره را موجودات مافوق طبیعی (خدایان) تشکیل میدهند و همواره هاله ای از تقدس ؛ قهرمانان مثبت آنرا فراگرفته است. اسطوره نماد دوران پیش از دانش و نماد و نشان مشخص روزگاران باستان است. تحول اساطیر هر قوم و ملتی، معرف تحول شکل زندگی ،دگرکونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است.در واقع اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالارونده ذهن بشر است. اساطیر روایتی است که از طبیعت و ذهن انسان های نخستین ریشه میگیرد و برآمده ی رابطه دوسویه این دوست.
ناگفته نگذریم که اسطوره ریشه تاریخی دارد.یعنی اگر از دید ساختاری به اسطوره های جوامع مختلف نگاه کنیم یک چیزهایی از آن جوامع را در روزگاران دور منعکس میکند.در آیین هایی انسان از گیاه خلق میشود؛ مثلا در اوستا ، انسانهای اولیه دو گیاه بودند به نام های مشیا و مشیانه؛ این اسطوره مخصوص زمانی است که انسان کشاورزی را می شناخته و در واقع رویش گیاه را میفهمدکه تخم میرود زیر خاک، در می آید و رویش پیدا میشود و گیاهان ایجاد میشوند.بنابراین فکر میکند تشکیل انسان هم در آغاز مثل گیاه بوده است.در آیینهایی انسان از گل ساخته میشود مثلا در اساطیر مصر باستان حتی یکی از خدایان ، آدم را از گل درست میکند و میبرد در کوره خورشید می پزد و آدم را بوجود می آورد؛ یعنی در واقع سفال گری.یعنی این اسطوره مخصوص دوره سفالگری است.پس یک اسطوره برای دوره کشاورزی است و یکی برای سفالگری.این معنای تاریخی دارد. دیگر اینکه اسطوره روی هوا پیدا نمیشود، اسطوره در جامعه پیدا میشود، مردمی هستند که اسطوره را خلق میکنند، بنابراین اسطوره با آن مردم ارتباط دارد. وقتی با مردم ارتباط دارد یعنی با تاریخ ارتباط دارد ، با جامعه ارتباط دارد بنابراین می توان به اسطوره معنای تاریخی داد به شرطی که لوازم آن کار در اختیار باشد مثلا نباید اسطوره را با تاریخ امروز تصویر کرد.یک اسطوره کهن باید جای تاریخی خودش را پیدا کند.
به عنوان نمونه اسطوره ضحاک در شاهنامه فردوسی دوره ای را روایت میکند که زندگی اشتراکی بوده است یعنی بر همین منطقه ای که اکنون ایران نامیده میشود ، جوامع اشتراکی غلبه داشته اند، بعد یواش یواش سیر تاریخی این ها را به طبقاتی شدن سوق میدهد و جمشید یا جمشید تاریخی پیدا میشود. یعنی قومی یا جمعی پیدا میشوند که به تمرکز ثروت اعتقاد دارند. فرگشت زندگی آنان را به طبقاتی شدن رسانده است. برای مطالعه کامل تر درباره موضوع ضحاک که توسط فردوسی که خود از طبقات مرفهی بعنوان دهقانان بوده و از جامعه طبقاتی سود می برده به عنوان ماردوش شناسانده شده است به متن سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه برکلی و کتاب ضحاک اثر علی حصوری مراجعه کنید.
به طور خلاصه برای انواع اسطوره ها تعاریف زیر موجود است:
• اسطوره[۷] واکنشی است از ناتوانی انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف او دربرآوردن آرزوها و همچنین ترس از حوادث است. انسان ها همواره در مقابل بسیاری از پدیده های طبیعی ضعیف بوده اند (به خصوص درگذشته) بنابراین تنها راهی که همیشه آنان را امیدوار نگاه میداشته ساختن اسطوره ها و خدایان و متوسل شدن به نیروی آنان بوده است.البته دربرخی از جوامع تعداد انگشت شماری از افراد به جای اکتفا به نیروی اساطیر و خدایان موهوم از نیروی تفکر خود استفاده کردند و به چاره اندیشی منطقی پیرامون پدیده ها پرداختند و علم را پایه ریزی کرند، اگر بشر امروزه بدین سطح از تمدن و تکنولوژی رسیده است نتیجه شک کردن همین تعداد انگشت شمار (در ادوار مختلف تاریخی) در بنیان های فکری جامعه و تلاش برای تغییر نگرش خود نسبت به محیط پیرامون بوده است.
• اسطوره داستان و تجسمی از احساسات آدمیان است.تکرار این داستان ها که در قالب آداب و رسوم سنتی و مراسم های آیینی برگزار میشود به آدمیان واقعیت و حقانیت می بخشد. و در نهایت به او توهم بهترین موجود هستی بودن را میدهد.
• اسطوره نشانه ای از عدم آگاهی بشر است.در گذشته انسان به پیروی از تخیل و کنجکاوی خود برای رویدادها علت و انگیزه می تراشیدو به این ترتیب ، تخیل را با واقعیت ها پیوند می داد در واقع تمامی اساطیر ، افسانه ها و ادیان بر پایه همین تخیلات زاده شدند.در یک کلام اسطوره تلاشی برای بیان واقعیت های پیرامونی با امور فراطبیعی است.انسان در تبیین پدیده هایی که به علتشان واقف نبوده، به تعبییرات فراطبیعی روی آورده و این دقیقا زمانی است که هنوز دانش بشری توجیه کننده حوادث پیرامونی اش نیست.
نهضتهای دینی[ویرایش]
مقالۀ اصلی: گروههای بزرگ دینی در قرن ۱۹ و ۲۰، تحقیق دانشگاهی در مورد دین شناسی تطبیقی، اعتقاد دینی را به مقولههای فلسفی به نام "ادیان دنیا" تقسیم کرد. با این وجود، تحقیق اخیر تاکید دارد که تمامی ادیان لزوماً با اصول متناقضی از یکدیگر تفکیک میشوند و اینکه انتساب تحقیق به فلسفۀ خاص، یا حتی نهضت دینی معین به جای ماهیت فرهنگی، سیاسی، یا اجتماعی محدود میباشد. پژوهش روان شناسی فعلی دربارۀ ماهیت دینداری نشان میدهد که بهتر است دین را پدیدۀ ثابتی ذکر کرد که بایستی متمایز از هنجارهای فرهنگی (یعنی "ادیان" ) باشد. لذا فهرستی از نهضتهای دینی که در این بخش مطرح گردید، تلاش برای مختصرسازی مهمترین اثرات منطقهای و فلسفی در جوامع محلی است، ولی به هیچ وجه توصیف کاملی از تمامی جوامع دینی نمیباشد و مهمترین اصول دینداری فردی را توضیح نمیدهد.
نقد دین[ویرایش]
بسیاری از بیخدایان بر این باور هستند که «برخلاف علم که رازهای ناگشوده را چالشی برای پاسخگویی مییابد، دین فقط ناشناختهها را تقدیس میکند».[۸]ولی این موضوع را عالمان دینی ادیان مختلف من جمله اسلام و به خصوص عالمان دینی شیعی رد میکنند چون مسئله ی لا ادری گری بسیار در میان آنها کم است و دلایل متعدد و محکمی بر اثبات حقایقی که برای آنها تقدس قائلند بیان میکنند.[۹]
برخی علت وجودی دینها را این می دانند که گروههایی از انسانها میکوشند برای پدیدههایی که هنوز با عقل و خرد خود توضیحاتی برای آن نیافتهاند توضیحی ارائه دهند.[۱۰]
انسانها به منظور حفاظت از خود و همچنین به خاطر درجهای از نیاز، به مراسم، عادتها، دعاها، التماسها و قربانی کردنهایی رو میآورند که مجموعه آنها دین نامیده میشود.[۱۱]
دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعهای» است که بسیاری آن را فرضی میدانند.[۱۲]
جان مناگان و پیتر جاست معتقدند "آشکار به نظر میرسد که یکی از چیزهایی که دین به ما کمک میکند انجام دهیم کنار آمدن با مشکلات پایدار، مهم و غیرقابل تحمل زندگی انسانی است. یکی از شیوه های مهم موفقیت ادیان، در فراهم آوردن مجموعه ای از چرایی و چگونگی های جهان است که به افراد کمک میکند با ناملایمات وفق یابند و با بدبختی ها کنار آیند."[۱۳] آلبرت انشتین می گوید: "دانش تنها می تواند چیستی را معلوم دارد، اما نه آنچه را باید باشد و انواع قضاوت های ارزشی خارج از قلمرو آن باقی خواهد ماند. از جهت دیگر دین تنها افکار واعمال انسانی را ارزیابی می کند، دین نمی تواند معقولانه از حقایق و روابط بین آنها سخن گوید... اما اکنون قلمرو علم و دین کاملا از یکدیگر جدا شده است، علارغم اینکه بین آنها روابط دو جانبه و وابستگی های قوی وجود دارد. هر چند ممکن است مذهب هدف ها را مشخص سازد اما این علم است که به ما کمک می کند به این هدف ها برسیم."[۱۴]
شمار پیروان ادیان[ویرایش]
یافتن منبع رسمی و کاملاً موثق برای اظهار نظر های دقیق در مورد شمار پیروان مذاهب در سراسر جهان بسیار سوال برانگیز و دشوار است. نه تنها روش پژوهش متفاوت است، بلکه بطور قابل توجهی بسته به وضعیت کشورها بسیار متفاوت است،به عبارتی دیگر فقط از کشورهایی که در آنها آزادی مذاهب به معنای دقیق کلمه وجود دارد نسبتا میتوان داده های دقیق و مورد اطمینانی بدست آورد . اما حتی در آنجا هم اختلافهای بالای آماری در داده های مختلف مشاهده میشود. به طور مثال بسته به اینکه منبع کسب آمار رجوع به شمار اعضای یک تشکل دینی باشد یا مصاحبه مستقیم ، نتایج آماری متفاوت است.رژیم هایی که آزادی مذاهب را محدود میکنند و یا کشورهایی که رسما خود را بیخدا می نامند، بدست آوردن یک تصویر واقعی از دین را تقریبا غیر ممکن می سازند.علاوه بر این، در ادیان و جوامع و فرهنگ های متفاوت، معیار دیندار بودن و یا به عبارتی پیرو یک دین به شمار آمدن در گوشه و کنار جهان متفاوت است وناهمگون، بطور مثال،مسیحیت در کشورهای آفریقایی با مسیحیت در بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی متفاوت است. در آلمان آمار مسیحیان تنها به پرداخت کنندگان مالیات کلیساها محدود میشود، در عربستان سعودی حتی اگر کسی به هیچ وجه هیچگونه عقیده ی دینی نداشته باشد ، همینکه شهروند عربستانی است جزء آمار شمرده می شود، نقص دیگر در صحت آمار ادیان میتواند از این موضوع ناشی شود که ، کودکان و نوجوانانی که به دین والدین خود نسبت داده می شوند ،نمی توان گفت که همه لزوماً بطور کامل خود را متعلق به آن دین احساس میکنند. برخی کشورها با سیستمهای آماری شناخته شده و معتبر داده های دقیق تری ارایه میدهند اما چون سیستم های آمار گیری در کشور ها متفاوت است از این رو نمیتوان به آسانی از مقایسه ی داده ها هم کسب نتیجه کرد . شایان ذکر است که در این لیست قطعا نام تمام ادیان موجود وجود ندارد و تنها بر طبق دو پایگاه داده ی ذکر شده، ادیان با بیشترین پیروان ذکر شده است.